چگونه برخود مديريت كنيم؟
نويسنده:حسین خنیفر
منبع:مجله پرسمان
كسانى كه از كارها نتيجه خوب مى‏گيرند، از خويشتن احساس خوبى دارند.
.People who produce good results feel good about themselves
«پاول هرسى وكنث بلانچارد»
1
خويشتن هر انسان، يگانه‏اى است كه با هر انسان ديگر با هر قرابتى متفاوت است؛ لذا مى‏نويسند چنانچه انسانى از انسان‏ها كم شود، ديگر كسى نيست كه جاى او را بگيرد و اصطلاحاً هر فرد انسانى منحصر به فرد است.1 از اين‏رو هر فردى مديريت خاصى بر خويشتن لازم دارد كه ملهم از تجارب و نظريات مشترك است؛ يعنى ما بايستى نظريات و اوليات و مهمات قضيه را بشناسيم تا بتوانيم انتخاب‏گر خوبى باشيم.
انسان براى آغاز مديريت بر خويش به سه نكته مهم بايد عنايت كند.
1. اطلاع كافى.
2. انتخاب‏گر شايسته.
3. آغازگر و شروع كننده.
2
براى آغاز مديريت بر خويشتن، شايسته است كه با تعاريف مديريت آشنا شويم و نبايد امور زير را فراموش كنيم:
الف. مبانى مديريت، لازمه هر انسانى در هر رشته‏اى است.
ب. تاريخچه مديريت به طول فراخناى تاريخ قدمت دارد.
ج. برنامه‏ريزى اولين گام‏2 مديريت است؛ خصوصاً در مديريت برخويشتن.
3
اغلب تعاريف مديريت از آغاز تا هزاره سوم، مسير طولانى و متنوعى طى نموده‏اند؛ به صورتى كه اغلب مطالعات قرن‏ها قبل از تاريخ فوق دائر مدار اين تعريف بودند كه «مدير كسى است كه از گروه باشد، بهترين باشد و داراى بيشترين ويژگى‏ها باشد».
4
پيچيدگى زمان وتحولات به ويژه ضرورت مديريت روابط انسانى از فرد برخويشتن تا سازمان و ديگران، تعريف دوم را رقم زد كه مى‏گويد:
«مدير خوب بايد بداند، بتواند و انسان باشد».3
5
مدير خوب بايد اطلاعات كافى از خويش و پيرامون خويش، رقبا، جامعه و دنيا داشته باشد و به يقين كسى كه بخواهد بر خويشتن مديريت خوبى داشته باشد، بايد بداندكه چه كسى است؟
در چه شرايطى زندگى مى‏كند، چه مى‏خواهد بشود و به كجا مى‏خواهد برود؟
در مديريت بر خويشتن، هر چه دانسته‏هاى فرد بيشتر باشد، فرد آگاهانه‏تر عمل مى‏كند و جالب اين كه «شناخت فرد از خويشتن و پيرامون، هر چه بيشتر و دقيق‏تر باشد، ضريب خطا كاهش مى‏يابد».
6
متخصصان معتقدند:
1. شناخت ما از خود و پيرامون و فضاى پيرامونى كم است.
2. اغلب، مشكلِ بيان مشكل داريم.
3. به جاى فرمول، برنامه، دقت، بررسى، اطمينان و عمل، معمولاً آزمايش و خطا عمل مى‏كنيم.
7
مديريت بر خويشتن، لازمه‏اش توانستن است؛ از اين‏رو در تعريف فوق گفتيم كه مدير علاوه بر دانستن، بايد بتواند. چيزهايى را كه بايد بتواند، عبارتند از:
1. برنامه‏ريزى كند و نزديك، متوسط و دور را ببيند.
2. هماهنگى بين انرژى‏هاى خويش ايجاد كند.
3. تصميم‏گيرى كند.
4. تصميم‏سازى كند.
5. كنترل و بازخورد از خود و فعاليت‏هاى خود داشته باشد.
8
مديريت خوب بر خويشتن، نتيجه دانايى و توانايى است؛ از اين‏رو گفته مى‏شود: «مديريت خوب بر خويشتن، امتداد سايه دانايى و توانايى يك فرد بر خويشتن است».
لوازم مديريت بر خويش هم بسيار ساده است كه شامل تأمل در خويشتن، تفكر در عملكرد گذشته و تصميمات بزرگ براى آغازهاى بزرگ است.
آدمى هميشه آماده دو مقوله مهم در زندگى است؛ اصلاح و تغيير؛4يعنى اصلاح گذشته وتغيير روش‏ها، مدل‏ها و حركت‏هاى آينده.
9
معجزه آدمى در دو مقوله اصلاح متناسب و تغيير كارآمد است. اين امر در سنين جوانى نتايج درخشانى دارد؛ چون انسان محصول مؤلفه‏هاى زير است:
فرصت‏ها، انتخاب‏ها، اصلاحات، تغييرات، آغازها و حركت‏هاست.
10
يكى ديگر از مؤلفه‏هاى تعريف دوم انسان بودن است و لازمه انسان بودن، شناخت است. انسان خليفة الله است و شأن او بالاتر از حيات زمينى است و قرين او بايد جهت دهنده و كامل كننده باشد.
محيط آدمى براى به تعالى رسيدن پر از «ترمزهاى» ناخواسته و مملو از «تنش‏هاى» محاسبه نشده است. آلوده «اغراض و حسدها»ست و
به همين خاطر هم مى‏گويند گاهى حتى موفقيت، دشمن انسان مى‏شود و نبايد بسيارى از ترمزها و غرض‏ورزى‏ها متوجه توفيق آدمى گردند.
11
چرا؟
چون فتنه‏ها، حسدها، كينه‏ها، بغض‏ها و ضد مديريت‏ها شروع مى‏شود و برنامه‏هاى آدمى را مختل مى‏كند. نمونه‏هاى بسيارى در طول تاريخ وجود دارد؛ مانند داستان برادران حضرت يوسف و حتى پيش از آن داستان تلخ و ناگوار هابيل و قابيل.
حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين على عليه‏السلام نيز به اين موضوع اشاره مى‏فرمايد و تأكيد مى‏كند كه در هنگام بارش فتنه‏ها (حسدها، بغض‏ها و كينه‏ها) كه مانند تكه‏هاى شب سياه تداوم دارد، فَعَلَيكم بِالْقرآن؛ بر شما باد به قرآن خواندن.
12
در راه توفيق و حصول موفقيت‏ها، شايد شما يك ذره از انسانيت و بزرگ‏منشى عدول نكنيد؛ اما گرگ‏ها صف بسته‏اند تا فتنه كنند و سگ‏ها رها و سنگ‏ها بسته‏اند. پس لازمه اين مهم، احتياط، عزم راسخ، توكل، مشاوره و انتخاب دوستانى همدل و جهت دهنده است؛
زيرا همراه سست عنصر، شكاك، بى‏انگيزه و خودمدار، مورد نكوهش است.
پس براى مديريت بر خويشتن، نياز مبرمى به همرهان همدل، همدين و همدرد و مرد راه است.
13
آدم‏هاى سست عنصر، به جاى راهنمايى، بيشتر چاه‏نمايى مى‏كنند و شناخت همراه و هم مسير خوب، امر فوق العاده‏اى در مديريت برخويشتن است.
14
تعريف ديگرى از مديريت كه منطبق بر مديريت بر خويشتن است و بسيارى از نظريات مديريتى اخير را پوشش مى‏دهد و با روحيه جوان بسيار سازگار است، اين است كه «مديريت يعنى علم، هنر و جرأت (اقدام)».
15
انسان مخلوق شايسته خدا و گيرنده تصميمات بزرگ است و اين تصميمات بايد با دانش كافى، آميخته به هنر و توأم با جرأت و حركت باشد؛ زيرا دانستن كافى نيست؛ عمل مهم است و حركت و توكل آدمى را به اوج مى‏رساند. بسيارى از جوانان، دانشمندان و سرآمدان بالقوه هستند و به شرطى بالفعل مى‏شوند كه آغازهاى خوب و جهت دهى مناسب، دانش لازم و هنرمندى در حركت و اقدام توأم با توكل را تجربه كنند.
16
ظريفى مى‏نويسد:
موفقيت از آنِ افراد داراى سرعت عمل است وگرنه افراد مردد و بى‏برنامه آن قدر طول مى‏دهند كه همه چيز خراب مى‏شود.
17
قانون پاركينسون مى‏گويد:
كارها را اگر كش دهيم و زمان را بُكشيم، خود نيز دچار تحليل و سستى مى‏رويم.
18
تعريف چهارم‏
دانش مديريت كه مديريت بر خويشتن را نيز به خوبى نمايان مى‏سازد، مى‏گويد:
«مديريت، دانش استفاده از دانش‏هاست».
شما در هر حرفه و سطح سواد و رشته تحصيلى يا مقطع تحصيلى كه باشيد براى اين كه از دانش‏هاى آموخته شده خود يا مهارت‏هاى خويش بهره بگيريد، نياز مبرمى به مديريت دانش داريد؛ يعنى اين كه چگونه بتوان از اين دانش بهره برد، خود دانش ويژه‏اى است كه به راحتى مى‏توان آن را آموخت.
19
امروزه براى پوشش اين تعريف مى‏گويند كه براى بهره‏گيرى از دانش كاربرى دانش‏ها، آدمى بايد «5¬pomic بلد باشد كه اين عبارت به شرح زير است:
p = برنامه ريزى بلد باشد.
o = سازماندهى فعاليت‏ها را صورت دهد.
m = انگيزه داشته باشد.
i = نوآورى‏جويى كند.
c = فعاليت‏هاى خود را كنترل كيفى، تجزيه و تحليل و بررسى بگيرد.
20
تعريف پنجم از مديريت كه بيشتر با شرايط زمان ما منطبق است و براى آغاز هزاره سوم قابل اعتناست، مى‏گويد:
«مديريت، توانايى اداره شرايط متناقض است».
دنياى امروز، دنياى پيچيدگى‏هاست. انسان‏ها نسبت به سه دهه قبل بسيار پيچيده شده‏اند و مديريت برخويشتن، شناخت وضع موجود و توانايى اداره شرايط متناقض و فوق‏العاده متغير است.
21
لارتس نظريه معروف خود تحت عنوان نظريه آشوب را مطرح مى‏سازد و مى‏گويد:
«اگر پروانه‏اى در پكن به پرواز درآيد، ممكن است طوفانى در فلوريدا به پا كند».
22
در اين دنياى پيچيده تصميم گرفتن مستلزم تفكر دقيق است و بيشتر افق‏هاى آينده را بايد در نظر داشت. وقتى از نيچه، فيلسوف آلمانى، سؤال شد كه مطالبى كه عنوان مى‏كنى غالباً باعصر جارى هماهنگى ندارد، در جواب گفت: من براى آينده صحبت مى‏كنم.
23
براى اين دنياى پيچيده گاهى بايد از مسئله فاصله بگيريد و به دقت روى آن فكر كنيد؛6 يعنى از افق بالاتر نگاه كنيد. هر چه افق ديد انسان بالاتر باشد، مديريت او بالاتر مى‏رود و به مرحله رهبرى مى‏رسد و بهترين نمود آن خود رهبرى‏7 است.
24
در تعريف مديريت در قالب تمثيل مى‏گويند: مدير كسى است كه «بالا رفتن از پله يا پله‏ها را بلد است».
25
كسى كه به مرحله رهبرى يا خود رهبرى مى‏رسد كسى است كه «محل و مكان گذاشتن پله را بلد است».
26
ضرب المثلى هم هست كه مديريت سطح بالا بر خويشتن را - كه در حقيقت مرحله «خود رهبرى» است - اين گونه تعبير مى‏كند:
اگر كسى را دوست ندارى، ماهى به او بده تا بخورد؛
ولى اگر كسى را دوست دارى، ماهى‏گيرى به او بياموز
و اگر كسى را خيلى خيلى دوست دارى، توربافى به او ياد بده.
27
آدم تورباف، لذت ماهى‏گيرى و ماهى خوردن را خود مى‏برد و وابسته نمى‏ماند؛ مانند يك خود راهبر است كه هم مسير را مى‏شناسد و هم جهت حركت و هم انتهاى مسير را.
28
در مديريت برخويشتن و محيط، هيچ‏گاه نبايد پيش‏داورى كرد. پيش‏داورى كردن، يعنى تك سبب‏بينى و متعصب بودن.
29
بايد دقت داشته باشيم كه زندگى داراى يك‏سرى استاندارد است. در مديريت برخويشتن، نياز داريم تا استانداردهايمان واقع‏گرا باشند. استانداردهاى دانش مديريت برخويشتن عبارتند از: سطح كافى از دانش، امروزى بودن، رفتار ترازمند و عملكرد مناسب.
30
اهداف دست يافتنى را براى حرارت فكرى و حركت و سرعت انتخاب كنيد و در آغاز، اهداف قريب را تعقيب كنيد و نگذاريد تهديدها و ابهامات دنبال شما بدوند.
31
يكى از ويژگى‏هاى مديريت بر خويشتن سكوت به موقع است.
سعى كنيد در همه مراحل، ضمن اين كه طوفان و آتش‏فشانى از حركت و اوج‏طلبى و رشديابى در درون شما شعله‏ور است، پيك آرامش باشيد.
32
همواره بر سكوت متمركز شويد؛ ولى در جاى خود تلاطم بيان شويد
هنگامى كه سكوت فرا رسيد، سكوت را زندگى كنيد و بكوشيد به هر جا كه مى‏رويد، پيك اميد، آرامش و حركت به سمت موفقيت باشيد .
33
بعضى افراد هميشه نماد مديريت و آرامش با اهدافى‏بلند و روحياتى بلند مرتبه‏اند؛ اينها را بايد شناخت و از آنها الگو گرفت.
34
براى رسيدن به خود رهبرى و مديريت بر خويشتن، دورى از افراد مضطرب لازم‏ست؛ زيرا معاشرت دائمى و ارتباط با مردمان مضطرب،8 شما را گرفتار مى‏سازد.
35
برعكس ارتباط با انسان‏هاى آرام حتى به مدت كوتاه، آرامش را به شما هديه مى‏كند؛ چون آرامش و ناآرامى مانند مغناطيس منتقل مى‏شوند.
36
براى تمرين آرامش در مديريت كارها و مديريت بر خويشتن سعى كنيد هر كارى را ده دقيقه زودتر آغاز كنيد كه اين كار به ويژه در سفر، شما را از اضطراب دور مى‏كند.
37
براى مديريت بهتر بر خويشتن و در برخورد با ديگران و رويدادها تمرين كنيد تا بهترين را ببينيد.
38
براى تكميل روحيه خود راهبرى و مديريت برخويشتن، بخشنده باشيد. آموخته‏هاى خود را به ديگران بياموزيد و تجاربتان را منتقل كنيد. وقتى شما تجربه‏اى را منتقل مى‏كنيد، سعى خواهيد كرد كه به جاى آن چيز جديدى بياموزيد؛ از اين‏رو هميشه جست‏وجوگر باقى خواهيد ماند و طراوت و تازگى علمى و عملى خواهيد داشت.
39
براى حركت به سمت مديريت كارآمد بر خويشتن، انگيزش و آرامش دو روى يك سكه‏اند و اگر با هم باشند، خيلى مفيدند.
40
از زندگى لذت ببريد و معنويت را در زندگى جريان دهيد. انسان زمانى به شهود بر خويشتن مى‏رسد كه در حيات خويش، روزنه‏هاى معنويت را بيشتر كند. يكى از مهم‏ترين عوامل آرامش‏زا و دغدغه‏زدا، دنياى معنويت است كه نوعى اكسير آرامش است.

پى‏نوشت:

.Vniqe .1
.First step in the management .2
.Human Relationship .3
.Reform and change .4
.control ,Innovating ,motivating ,organizing ,planing =Pomic .5
6. ران كلمن، گيلزبرى، 525 راه براى مديريت بهتر، ترجمه، محمد محمودى، ص‏129.
.selfledership .7
8. پاول ويلسون، كتاب كوچك آرامش، رازهاى دست‏يابى به آرامش، ترجمه، باجلان فرخى، ص‏11.