چگونه برخود مديريت كنيم؟
چگونه برخود مديريت كنيم؟
نويسنده:حسین خنیفر
منبع:مجله پرسمان
منبع:مجله پرسمان
كسانى كه از كارها نتيجه خوب مىگيرند، از خويشتن احساس خوبى دارند.
.People who produce good results feel good about themselves
«پاول هرسى وكنث بلانچارد»
1
خويشتن هر انسان، يگانهاى است كه با هر انسان ديگر با هر قرابتى متفاوت است؛ لذا مىنويسند چنانچه انسانى از انسانها كم شود، ديگر كسى نيست كه جاى او را بگيرد و اصطلاحاً هر فرد انسانى منحصر به فرد است.1 از اينرو هر فردى مديريت خاصى بر خويشتن لازم دارد كه ملهم از تجارب و نظريات مشترك است؛ يعنى ما بايستى نظريات و اوليات و مهمات قضيه را بشناسيم تا بتوانيم انتخابگر خوبى باشيم.
انسان براى آغاز مديريت بر خويش به سه نكته مهم بايد عنايت كند.
1. اطلاع كافى.
2. انتخابگر شايسته.
3. آغازگر و شروع كننده.
2
براى آغاز مديريت بر خويشتن، شايسته است كه با تعاريف مديريت آشنا شويم و نبايد امور زير را فراموش كنيم:
الف. مبانى مديريت، لازمه هر انسانى در هر رشتهاى است.
ب. تاريخچه مديريت به طول فراخناى تاريخ قدمت دارد.
ج. برنامهريزى اولين گام2 مديريت است؛ خصوصاً در مديريت برخويشتن.
3
اغلب تعاريف مديريت از آغاز تا هزاره سوم، مسير طولانى و متنوعى طى نمودهاند؛ به صورتى كه اغلب مطالعات قرنها قبل از تاريخ فوق دائر مدار اين تعريف بودند كه «مدير كسى است كه از گروه باشد، بهترين باشد و داراى بيشترين ويژگىها باشد».
4
پيچيدگى زمان وتحولات به ويژه ضرورت مديريت روابط انسانى از فرد برخويشتن تا سازمان و ديگران، تعريف دوم را رقم زد كه مىگويد:
«مدير خوب بايد بداند، بتواند و انسان باشد».3
5
مدير خوب بايد اطلاعات كافى از خويش و پيرامون خويش، رقبا، جامعه و دنيا داشته باشد و به يقين كسى كه بخواهد بر خويشتن مديريت خوبى داشته باشد، بايد بداندكه چه كسى است؟
در چه شرايطى زندگى مىكند، چه مىخواهد بشود و به كجا مىخواهد برود؟
در مديريت بر خويشتن، هر چه دانستههاى فرد بيشتر باشد، فرد آگاهانهتر عمل مىكند و جالب اين كه «شناخت فرد از خويشتن و پيرامون، هر چه بيشتر و دقيقتر باشد، ضريب خطا كاهش مىيابد».
6
متخصصان معتقدند:
1. شناخت ما از خود و پيرامون و فضاى پيرامونى كم است.
2. اغلب، مشكلِ بيان مشكل داريم.
3. به جاى فرمول، برنامه، دقت، بررسى، اطمينان و عمل، معمولاً آزمايش و خطا عمل مىكنيم.
7
مديريت بر خويشتن، لازمهاش توانستن است؛ از اينرو در تعريف فوق گفتيم كه مدير علاوه بر دانستن، بايد بتواند. چيزهايى را كه بايد بتواند، عبارتند از:
1. برنامهريزى كند و نزديك، متوسط و دور را ببيند.
2. هماهنگى بين انرژىهاى خويش ايجاد كند.
3. تصميمگيرى كند.
4. تصميمسازى كند.
5. كنترل و بازخورد از خود و فعاليتهاى خود داشته باشد.
8
مديريت خوب بر خويشتن، نتيجه دانايى و توانايى است؛ از اينرو گفته مىشود: «مديريت خوب بر خويشتن، امتداد سايه دانايى و توانايى يك فرد بر خويشتن است».
لوازم مديريت بر خويش هم بسيار ساده است كه شامل تأمل در خويشتن، تفكر در عملكرد گذشته و تصميمات بزرگ براى آغازهاى بزرگ است.
آدمى هميشه آماده دو مقوله مهم در زندگى است؛ اصلاح و تغيير؛4يعنى اصلاح گذشته وتغيير روشها، مدلها و حركتهاى آينده.
9
معجزه آدمى در دو مقوله اصلاح متناسب و تغيير كارآمد است. اين امر در سنين جوانى نتايج درخشانى دارد؛ چون انسان محصول مؤلفههاى زير است:
فرصتها، انتخابها، اصلاحات، تغييرات، آغازها و حركتهاست.
10
يكى ديگر از مؤلفههاى تعريف دوم انسان بودن است و لازمه انسان بودن، شناخت است. انسان خليفة الله است و شأن او بالاتر از حيات زمينى است و قرين او بايد جهت دهنده و كامل كننده باشد.
محيط آدمى براى به تعالى رسيدن پر از «ترمزهاى» ناخواسته و مملو از «تنشهاى» محاسبه نشده است. آلوده «اغراض و حسدها»ست و
به همين خاطر هم مىگويند گاهى حتى موفقيت، دشمن انسان مىشود و نبايد بسيارى از ترمزها و غرضورزىها متوجه توفيق آدمى گردند.
11
چرا؟
چون فتنهها، حسدها، كينهها، بغضها و ضد مديريتها شروع مىشود و برنامههاى آدمى را مختل مىكند. نمونههاى بسيارى در طول تاريخ وجود دارد؛ مانند داستان برادران حضرت يوسف و حتى پيش از آن داستان تلخ و ناگوار هابيل و قابيل.
حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين على عليهالسلام نيز به اين موضوع اشاره مىفرمايد و تأكيد مىكند كه در هنگام بارش فتنهها (حسدها، بغضها و كينهها) كه مانند تكههاى شب سياه تداوم دارد، فَعَلَيكم بِالْقرآن؛ بر شما باد به قرآن خواندن.
12
در راه توفيق و حصول موفقيتها، شايد شما يك ذره از انسانيت و بزرگمنشى عدول نكنيد؛ اما گرگها صف بستهاند تا فتنه كنند و سگها رها و سنگها بستهاند. پس لازمه اين مهم، احتياط، عزم راسخ، توكل، مشاوره و انتخاب دوستانى همدل و جهت دهنده است؛
زيرا همراه سست عنصر، شكاك، بىانگيزه و خودمدار، مورد نكوهش است.
پس براى مديريت بر خويشتن، نياز مبرمى به همرهان همدل، همدين و همدرد و مرد راه است.
13
آدمهاى سست عنصر، به جاى راهنمايى، بيشتر چاهنمايى مىكنند و شناخت همراه و هم مسير خوب، امر فوق العادهاى در مديريت برخويشتن است.
14
تعريف ديگرى از مديريت كه منطبق بر مديريت بر خويشتن است و بسيارى از نظريات مديريتى اخير را پوشش مىدهد و با روحيه جوان بسيار سازگار است، اين است كه «مديريت يعنى علم، هنر و جرأت (اقدام)».
15
انسان مخلوق شايسته خدا و گيرنده تصميمات بزرگ است و اين تصميمات بايد با دانش كافى، آميخته به هنر و توأم با جرأت و حركت باشد؛ زيرا دانستن كافى نيست؛ عمل مهم است و حركت و توكل آدمى را به اوج مىرساند. بسيارى از جوانان، دانشمندان و سرآمدان بالقوه هستند و به شرطى بالفعل مىشوند كه آغازهاى خوب و جهت دهى مناسب، دانش لازم و هنرمندى در حركت و اقدام توأم با توكل را تجربه كنند.
16
ظريفى مىنويسد:
موفقيت از آنِ افراد داراى سرعت عمل است وگرنه افراد مردد و بىبرنامه آن قدر طول مىدهند كه همه چيز خراب مىشود.
17
قانون پاركينسون مىگويد:
كارها را اگر كش دهيم و زمان را بُكشيم، خود نيز دچار تحليل و سستى مىرويم.
18
تعريف چهارم
دانش مديريت كه مديريت بر خويشتن را نيز به خوبى نمايان مىسازد، مىگويد:
«مديريت، دانش استفاده از دانشهاست».
شما در هر حرفه و سطح سواد و رشته تحصيلى يا مقطع تحصيلى كه باشيد براى اين كه از دانشهاى آموخته شده خود يا مهارتهاى خويش بهره بگيريد، نياز مبرمى به مديريت دانش داريد؛ يعنى اين كه چگونه بتوان از اين دانش بهره برد، خود دانش ويژهاى است كه به راحتى مىتوان آن را آموخت.
19
امروزه براى پوشش اين تعريف مىگويند كه براى بهرهگيرى از دانش كاربرى دانشها، آدمى بايد «5¬pomic بلد باشد كه اين عبارت به شرح زير است:
p = برنامه ريزى بلد باشد.
o = سازماندهى فعاليتها را صورت دهد.
m = انگيزه داشته باشد.
i = نوآورىجويى كند.
c = فعاليتهاى خود را كنترل كيفى، تجزيه و تحليل و بررسى بگيرد.
20
تعريف پنجم از مديريت كه بيشتر با شرايط زمان ما منطبق است و براى آغاز هزاره سوم قابل اعتناست، مىگويد:
«مديريت، توانايى اداره شرايط متناقض است».
دنياى امروز، دنياى پيچيدگىهاست. انسانها نسبت به سه دهه قبل بسيار پيچيده شدهاند و مديريت برخويشتن، شناخت وضع موجود و توانايى اداره شرايط متناقض و فوقالعاده متغير است.
21
لارتس نظريه معروف خود تحت عنوان نظريه آشوب را مطرح مىسازد و مىگويد:
«اگر پروانهاى در پكن به پرواز درآيد، ممكن است طوفانى در فلوريدا به پا كند».
22
در اين دنياى پيچيده تصميم گرفتن مستلزم تفكر دقيق است و بيشتر افقهاى آينده را بايد در نظر داشت. وقتى از نيچه، فيلسوف آلمانى، سؤال شد كه مطالبى كه عنوان مىكنى غالباً باعصر جارى هماهنگى ندارد، در جواب گفت: من براى آينده صحبت مىكنم.
23
براى اين دنياى پيچيده گاهى بايد از مسئله فاصله بگيريد و به دقت روى آن فكر كنيد؛6 يعنى از افق بالاتر نگاه كنيد. هر چه افق ديد انسان بالاتر باشد، مديريت او بالاتر مىرود و به مرحله رهبرى مىرسد و بهترين نمود آن خود رهبرى7 است.
24
در تعريف مديريت در قالب تمثيل مىگويند: مدير كسى است كه «بالا رفتن از پله يا پلهها را بلد است».
25
كسى كه به مرحله رهبرى يا خود رهبرى مىرسد كسى است كه «محل و مكان گذاشتن پله را بلد است».
26
ضرب المثلى هم هست كه مديريت سطح بالا بر خويشتن را - كه در حقيقت مرحله «خود رهبرى» است - اين گونه تعبير مىكند:
اگر كسى را دوست ندارى، ماهى به او بده تا بخورد؛
ولى اگر كسى را دوست دارى، ماهىگيرى به او بياموز
و اگر كسى را خيلى خيلى دوست دارى، توربافى به او ياد بده.
27
آدم تورباف، لذت ماهىگيرى و ماهى خوردن را خود مىبرد و وابسته نمىماند؛ مانند يك خود راهبر است كه هم مسير را مىشناسد و هم جهت حركت و هم انتهاى مسير را.
28
در مديريت برخويشتن و محيط، هيچگاه نبايد پيشداورى كرد. پيشداورى كردن، يعنى تك سبببينى و متعصب بودن.
29
بايد دقت داشته باشيم كه زندگى داراى يكسرى استاندارد است. در مديريت برخويشتن، نياز داريم تا استانداردهايمان واقعگرا باشند. استانداردهاى دانش مديريت برخويشتن عبارتند از: سطح كافى از دانش، امروزى بودن، رفتار ترازمند و عملكرد مناسب.
30
اهداف دست يافتنى را براى حرارت فكرى و حركت و سرعت انتخاب كنيد و در آغاز، اهداف قريب را تعقيب كنيد و نگذاريد تهديدها و ابهامات دنبال شما بدوند.
31
يكى از ويژگىهاى مديريت بر خويشتن سكوت به موقع است.
سعى كنيد در همه مراحل، ضمن اين كه طوفان و آتشفشانى از حركت و اوجطلبى و رشديابى در درون شما شعلهور است، پيك آرامش باشيد.
32
همواره بر سكوت متمركز شويد؛ ولى در جاى خود تلاطم بيان شويد
هنگامى كه سكوت فرا رسيد، سكوت را زندگى كنيد و بكوشيد به هر جا كه مىرويد، پيك اميد، آرامش و حركت به سمت موفقيت باشيد .
33
بعضى افراد هميشه نماد مديريت و آرامش با اهدافىبلند و روحياتى بلند مرتبهاند؛ اينها را بايد شناخت و از آنها الگو گرفت.
34
براى رسيدن به خود رهبرى و مديريت بر خويشتن، دورى از افراد مضطرب لازمست؛ زيرا معاشرت دائمى و ارتباط با مردمان مضطرب،8 شما را گرفتار مىسازد.
35
برعكس ارتباط با انسانهاى آرام حتى به مدت كوتاه، آرامش را به شما هديه مىكند؛ چون آرامش و ناآرامى مانند مغناطيس منتقل مىشوند.
36
براى تمرين آرامش در مديريت كارها و مديريت بر خويشتن سعى كنيد هر كارى را ده دقيقه زودتر آغاز كنيد كه اين كار به ويژه در سفر، شما را از اضطراب دور مىكند.
37
براى مديريت بهتر بر خويشتن و در برخورد با ديگران و رويدادها تمرين كنيد تا بهترين را ببينيد.
38
براى تكميل روحيه خود راهبرى و مديريت برخويشتن، بخشنده باشيد. آموختههاى خود را به ديگران بياموزيد و تجاربتان را منتقل كنيد. وقتى شما تجربهاى را منتقل مىكنيد، سعى خواهيد كرد كه به جاى آن چيز جديدى بياموزيد؛ از اينرو هميشه جستوجوگر باقى خواهيد ماند و طراوت و تازگى علمى و عملى خواهيد داشت.
39
براى حركت به سمت مديريت كارآمد بر خويشتن، انگيزش و آرامش دو روى يك سكهاند و اگر با هم باشند، خيلى مفيدند.
40
از زندگى لذت ببريد و معنويت را در زندگى جريان دهيد. انسان زمانى به شهود بر خويشتن مىرسد كه در حيات خويش، روزنههاى معنويت را بيشتر كند. يكى از مهمترين عوامل آرامشزا و دغدغهزدا، دنياى معنويت است كه نوعى اكسير آرامش است.
.People who produce good results feel good about themselves
«پاول هرسى وكنث بلانچارد»
خويشتن هر انسان، يگانهاى است كه با هر انسان ديگر با هر قرابتى متفاوت است؛ لذا مىنويسند چنانچه انسانى از انسانها كم شود، ديگر كسى نيست كه جاى او را بگيرد و اصطلاحاً هر فرد انسانى منحصر به فرد است.1 از اينرو هر فردى مديريت خاصى بر خويشتن لازم دارد كه ملهم از تجارب و نظريات مشترك است؛ يعنى ما بايستى نظريات و اوليات و مهمات قضيه را بشناسيم تا بتوانيم انتخابگر خوبى باشيم.
انسان براى آغاز مديريت بر خويش به سه نكته مهم بايد عنايت كند.
1. اطلاع كافى.
2. انتخابگر شايسته.
3. آغازگر و شروع كننده.
2
براى آغاز مديريت بر خويشتن، شايسته است كه با تعاريف مديريت آشنا شويم و نبايد امور زير را فراموش كنيم:
الف. مبانى مديريت، لازمه هر انسانى در هر رشتهاى است.
ب. تاريخچه مديريت به طول فراخناى تاريخ قدمت دارد.
ج. برنامهريزى اولين گام2 مديريت است؛ خصوصاً در مديريت برخويشتن.
3
اغلب تعاريف مديريت از آغاز تا هزاره سوم، مسير طولانى و متنوعى طى نمودهاند؛ به صورتى كه اغلب مطالعات قرنها قبل از تاريخ فوق دائر مدار اين تعريف بودند كه «مدير كسى است كه از گروه باشد، بهترين باشد و داراى بيشترين ويژگىها باشد».
4
پيچيدگى زمان وتحولات به ويژه ضرورت مديريت روابط انسانى از فرد برخويشتن تا سازمان و ديگران، تعريف دوم را رقم زد كه مىگويد:
«مدير خوب بايد بداند، بتواند و انسان باشد».3
5
مدير خوب بايد اطلاعات كافى از خويش و پيرامون خويش، رقبا، جامعه و دنيا داشته باشد و به يقين كسى كه بخواهد بر خويشتن مديريت خوبى داشته باشد، بايد بداندكه چه كسى است؟
در چه شرايطى زندگى مىكند، چه مىخواهد بشود و به كجا مىخواهد برود؟
در مديريت بر خويشتن، هر چه دانستههاى فرد بيشتر باشد، فرد آگاهانهتر عمل مىكند و جالب اين كه «شناخت فرد از خويشتن و پيرامون، هر چه بيشتر و دقيقتر باشد، ضريب خطا كاهش مىيابد».
6
متخصصان معتقدند:
1. شناخت ما از خود و پيرامون و فضاى پيرامونى كم است.
2. اغلب، مشكلِ بيان مشكل داريم.
3. به جاى فرمول، برنامه، دقت، بررسى، اطمينان و عمل، معمولاً آزمايش و خطا عمل مىكنيم.
7
مديريت بر خويشتن، لازمهاش توانستن است؛ از اينرو در تعريف فوق گفتيم كه مدير علاوه بر دانستن، بايد بتواند. چيزهايى را كه بايد بتواند، عبارتند از:
1. برنامهريزى كند و نزديك، متوسط و دور را ببيند.
2. هماهنگى بين انرژىهاى خويش ايجاد كند.
3. تصميمگيرى كند.
4. تصميمسازى كند.
5. كنترل و بازخورد از خود و فعاليتهاى خود داشته باشد.
8
مديريت خوب بر خويشتن، نتيجه دانايى و توانايى است؛ از اينرو گفته مىشود: «مديريت خوب بر خويشتن، امتداد سايه دانايى و توانايى يك فرد بر خويشتن است».
لوازم مديريت بر خويش هم بسيار ساده است كه شامل تأمل در خويشتن، تفكر در عملكرد گذشته و تصميمات بزرگ براى آغازهاى بزرگ است.
آدمى هميشه آماده دو مقوله مهم در زندگى است؛ اصلاح و تغيير؛4يعنى اصلاح گذشته وتغيير روشها، مدلها و حركتهاى آينده.
9
معجزه آدمى در دو مقوله اصلاح متناسب و تغيير كارآمد است. اين امر در سنين جوانى نتايج درخشانى دارد؛ چون انسان محصول مؤلفههاى زير است:
فرصتها، انتخابها، اصلاحات، تغييرات، آغازها و حركتهاست.
10
يكى ديگر از مؤلفههاى تعريف دوم انسان بودن است و لازمه انسان بودن، شناخت است. انسان خليفة الله است و شأن او بالاتر از حيات زمينى است و قرين او بايد جهت دهنده و كامل كننده باشد.
محيط آدمى براى به تعالى رسيدن پر از «ترمزهاى» ناخواسته و مملو از «تنشهاى» محاسبه نشده است. آلوده «اغراض و حسدها»ست و
به همين خاطر هم مىگويند گاهى حتى موفقيت، دشمن انسان مىشود و نبايد بسيارى از ترمزها و غرضورزىها متوجه توفيق آدمى گردند.
11
چرا؟
چون فتنهها، حسدها، كينهها، بغضها و ضد مديريتها شروع مىشود و برنامههاى آدمى را مختل مىكند. نمونههاى بسيارى در طول تاريخ وجود دارد؛ مانند داستان برادران حضرت يوسف و حتى پيش از آن داستان تلخ و ناگوار هابيل و قابيل.
حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين على عليهالسلام نيز به اين موضوع اشاره مىفرمايد و تأكيد مىكند كه در هنگام بارش فتنهها (حسدها، بغضها و كينهها) كه مانند تكههاى شب سياه تداوم دارد، فَعَلَيكم بِالْقرآن؛ بر شما باد به قرآن خواندن.
12
در راه توفيق و حصول موفقيتها، شايد شما يك ذره از انسانيت و بزرگمنشى عدول نكنيد؛ اما گرگها صف بستهاند تا فتنه كنند و سگها رها و سنگها بستهاند. پس لازمه اين مهم، احتياط، عزم راسخ، توكل، مشاوره و انتخاب دوستانى همدل و جهت دهنده است؛
زيرا همراه سست عنصر، شكاك، بىانگيزه و خودمدار، مورد نكوهش است.
پس براى مديريت بر خويشتن، نياز مبرمى به همرهان همدل، همدين و همدرد و مرد راه است.
13
آدمهاى سست عنصر، به جاى راهنمايى، بيشتر چاهنمايى مىكنند و شناخت همراه و هم مسير خوب، امر فوق العادهاى در مديريت برخويشتن است.
14
تعريف ديگرى از مديريت كه منطبق بر مديريت بر خويشتن است و بسيارى از نظريات مديريتى اخير را پوشش مىدهد و با روحيه جوان بسيار سازگار است، اين است كه «مديريت يعنى علم، هنر و جرأت (اقدام)».
15
انسان مخلوق شايسته خدا و گيرنده تصميمات بزرگ است و اين تصميمات بايد با دانش كافى، آميخته به هنر و توأم با جرأت و حركت باشد؛ زيرا دانستن كافى نيست؛ عمل مهم است و حركت و توكل آدمى را به اوج مىرساند. بسيارى از جوانان، دانشمندان و سرآمدان بالقوه هستند و به شرطى بالفعل مىشوند كه آغازهاى خوب و جهت دهى مناسب، دانش لازم و هنرمندى در حركت و اقدام توأم با توكل را تجربه كنند.
16
ظريفى مىنويسد:
موفقيت از آنِ افراد داراى سرعت عمل است وگرنه افراد مردد و بىبرنامه آن قدر طول مىدهند كه همه چيز خراب مىشود.
17
قانون پاركينسون مىگويد:
كارها را اگر كش دهيم و زمان را بُكشيم، خود نيز دچار تحليل و سستى مىرويم.
18
تعريف چهارم
دانش مديريت كه مديريت بر خويشتن را نيز به خوبى نمايان مىسازد، مىگويد:
«مديريت، دانش استفاده از دانشهاست».
شما در هر حرفه و سطح سواد و رشته تحصيلى يا مقطع تحصيلى كه باشيد براى اين كه از دانشهاى آموخته شده خود يا مهارتهاى خويش بهره بگيريد، نياز مبرمى به مديريت دانش داريد؛ يعنى اين كه چگونه بتوان از اين دانش بهره برد، خود دانش ويژهاى است كه به راحتى مىتوان آن را آموخت.
19
امروزه براى پوشش اين تعريف مىگويند كه براى بهرهگيرى از دانش كاربرى دانشها، آدمى بايد «5¬pomic بلد باشد كه اين عبارت به شرح زير است:
p = برنامه ريزى بلد باشد.
o = سازماندهى فعاليتها را صورت دهد.
m = انگيزه داشته باشد.
i = نوآورىجويى كند.
c = فعاليتهاى خود را كنترل كيفى، تجزيه و تحليل و بررسى بگيرد.
20
تعريف پنجم از مديريت كه بيشتر با شرايط زمان ما منطبق است و براى آغاز هزاره سوم قابل اعتناست، مىگويد:
«مديريت، توانايى اداره شرايط متناقض است».
دنياى امروز، دنياى پيچيدگىهاست. انسانها نسبت به سه دهه قبل بسيار پيچيده شدهاند و مديريت برخويشتن، شناخت وضع موجود و توانايى اداره شرايط متناقض و فوقالعاده متغير است.
21
لارتس نظريه معروف خود تحت عنوان نظريه آشوب را مطرح مىسازد و مىگويد:
«اگر پروانهاى در پكن به پرواز درآيد، ممكن است طوفانى در فلوريدا به پا كند».
22
در اين دنياى پيچيده تصميم گرفتن مستلزم تفكر دقيق است و بيشتر افقهاى آينده را بايد در نظر داشت. وقتى از نيچه، فيلسوف آلمانى، سؤال شد كه مطالبى كه عنوان مىكنى غالباً باعصر جارى هماهنگى ندارد، در جواب گفت: من براى آينده صحبت مىكنم.
23
براى اين دنياى پيچيده گاهى بايد از مسئله فاصله بگيريد و به دقت روى آن فكر كنيد؛6 يعنى از افق بالاتر نگاه كنيد. هر چه افق ديد انسان بالاتر باشد، مديريت او بالاتر مىرود و به مرحله رهبرى مىرسد و بهترين نمود آن خود رهبرى7 است.
24
در تعريف مديريت در قالب تمثيل مىگويند: مدير كسى است كه «بالا رفتن از پله يا پلهها را بلد است».
25
كسى كه به مرحله رهبرى يا خود رهبرى مىرسد كسى است كه «محل و مكان گذاشتن پله را بلد است».
26
ضرب المثلى هم هست كه مديريت سطح بالا بر خويشتن را - كه در حقيقت مرحله «خود رهبرى» است - اين گونه تعبير مىكند:
اگر كسى را دوست ندارى، ماهى به او بده تا بخورد؛
ولى اگر كسى را دوست دارى، ماهىگيرى به او بياموز
و اگر كسى را خيلى خيلى دوست دارى، توربافى به او ياد بده.
27
آدم تورباف، لذت ماهىگيرى و ماهى خوردن را خود مىبرد و وابسته نمىماند؛ مانند يك خود راهبر است كه هم مسير را مىشناسد و هم جهت حركت و هم انتهاى مسير را.
28
در مديريت برخويشتن و محيط، هيچگاه نبايد پيشداورى كرد. پيشداورى كردن، يعنى تك سبببينى و متعصب بودن.
29
بايد دقت داشته باشيم كه زندگى داراى يكسرى استاندارد است. در مديريت برخويشتن، نياز داريم تا استانداردهايمان واقعگرا باشند. استانداردهاى دانش مديريت برخويشتن عبارتند از: سطح كافى از دانش، امروزى بودن، رفتار ترازمند و عملكرد مناسب.
30
اهداف دست يافتنى را براى حرارت فكرى و حركت و سرعت انتخاب كنيد و در آغاز، اهداف قريب را تعقيب كنيد و نگذاريد تهديدها و ابهامات دنبال شما بدوند.
31
يكى از ويژگىهاى مديريت بر خويشتن سكوت به موقع است.
سعى كنيد در همه مراحل، ضمن اين كه طوفان و آتشفشانى از حركت و اوجطلبى و رشديابى در درون شما شعلهور است، پيك آرامش باشيد.
32
همواره بر سكوت متمركز شويد؛ ولى در جاى خود تلاطم بيان شويد
هنگامى كه سكوت فرا رسيد، سكوت را زندگى كنيد و بكوشيد به هر جا كه مىرويد، پيك اميد، آرامش و حركت به سمت موفقيت باشيد .
33
بعضى افراد هميشه نماد مديريت و آرامش با اهدافىبلند و روحياتى بلند مرتبهاند؛ اينها را بايد شناخت و از آنها الگو گرفت.
34
براى رسيدن به خود رهبرى و مديريت بر خويشتن، دورى از افراد مضطرب لازمست؛ زيرا معاشرت دائمى و ارتباط با مردمان مضطرب،8 شما را گرفتار مىسازد.
35
برعكس ارتباط با انسانهاى آرام حتى به مدت كوتاه، آرامش را به شما هديه مىكند؛ چون آرامش و ناآرامى مانند مغناطيس منتقل مىشوند.
36
براى تمرين آرامش در مديريت كارها و مديريت بر خويشتن سعى كنيد هر كارى را ده دقيقه زودتر آغاز كنيد كه اين كار به ويژه در سفر، شما را از اضطراب دور مىكند.
37
براى مديريت بهتر بر خويشتن و در برخورد با ديگران و رويدادها تمرين كنيد تا بهترين را ببينيد.
38
براى تكميل روحيه خود راهبرى و مديريت برخويشتن، بخشنده باشيد. آموختههاى خود را به ديگران بياموزيد و تجاربتان را منتقل كنيد. وقتى شما تجربهاى را منتقل مىكنيد، سعى خواهيد كرد كه به جاى آن چيز جديدى بياموزيد؛ از اينرو هميشه جستوجوگر باقى خواهيد ماند و طراوت و تازگى علمى و عملى خواهيد داشت.
39
براى حركت به سمت مديريت كارآمد بر خويشتن، انگيزش و آرامش دو روى يك سكهاند و اگر با هم باشند، خيلى مفيدند.
40
از زندگى لذت ببريد و معنويت را در زندگى جريان دهيد. انسان زمانى به شهود بر خويشتن مىرسد كه در حيات خويش، روزنههاى معنويت را بيشتر كند. يكى از مهمترين عوامل آرامشزا و دغدغهزدا، دنياى معنويت است كه نوعى اكسير آرامش است.
پىنوشت:
.Vniqe .1
.First step in the management .2
.Human Relationship .3
.Reform and change .4
.control ,Innovating ,motivating ,organizing ,planing =Pomic .5
6. ران كلمن، گيلزبرى، 525 راه براى مديريت بهتر، ترجمه، محمد محمودى، ص129.
.selfledership .7
8. پاول ويلسون، كتاب كوچك آرامش، رازهاى دستيابى به آرامش، ترجمه، باجلان فرخى، ص11.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}